مهسامهسا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

مهسا و حسین شیرینی زندگی ما

سفربه شمال 93

1393/6/13 18:18
نویسنده : مامان
618 بازدید
اشتراک گذاری

صبح نهم شهریور به همراه عمه سمیه و عمه سمیرا راهی استان مازندران شدیم و جاده فیروزکوه را در پیش گرفتیم. در راه رفت به گرمای شدیدی برخورد کردیم و باسرعت هرچه تمامتر خودمان را به ساحل فرح آباد (خزر آباد) رساندیمخندونک

هوا شرجی بود ولی دو روز اول خنکای خوبی  داشت و روزهای بعد گرمتر شد. تا رسیدیم مهسا و عمه سمیه آماده شدند و به دریا رفتند.

ترس مهسا از آب کاملا رفع شده بود و بی محابا به آب میزد. از آب بازی در دریا واقعا لذت برد بخصوص که باباجون و عمه سمیه هم همراهیش میکردند و من از قهقهه خنده هاش و لذتی که میبرد، لذت میبردم. همچنان به بازی با ماسه های کنار ساحل علاقه زیادی داشتی و عمدتا کوهی از ماسه درست میکردی. روز اول که هنگام بازگشت از ساحل نمیتونستی دل از ماسه ها بکنی و چهار دست و پا روی ماسه های خشک حرکت میکردیخندونکبوس

حسین هم در همه حال به مکیدن شصت ادامه میداد. وقتی روی ساحل میگذاشتمش سریع یک مشت ماسه بر میداشت و سعی میکرد که اونها رو بخوره. 

 

 

برای بازگشت راه طولانی تری را انتخاب کردیم تا به جاده چالوس برسیم. به همین دلیل از کنار همه شهرهای ساحلی عبور کردیم و دیدن دریا در حین سفر برای ما خیلی لذت بخش بود.

بابلسر-فریدونکنار-محمودآباد -نور- رویان- سیسنگان -نوشهر و درنهایت چالوس. جاده ای فوق العاده فوق العاده زیبا. واقعا بهره مندی از طبیعت بسیار زیبای اطراف این جاده را مدیون کسانی هستیم که زحمت و مشقت زیاد این جاده را احداث کردند. خداوند همه آنها رو بیمرزاد.

 

 

پسندها (1)

نظرات (1)

فرناز/مامان ریحانه
22 شهریور 93 0:34
سلام عزیزم من یک سالی نت نداشتم و ازتون بی خبر بودم حالا که اومدم می بینم یه کوچولوی شیرین به جمعتون اضافه شده الهی زنده باشه تولدش رو بهتون تبریک میگم
مامان
پاسخ
فرنازجون ممنونم عزیزم. منم به وبلاگت سر میزنم چه جیگری شده ریحانه. خوشحال میشم به منم رمز بدین